null

تقدیم به زنی که روسری آبی به سر داشت و کودکی که پشت سرش فریاد می زد مامان ایران
توی این دفتر خط دار صورتت خط دارد خانم
از روی خط مو هایت شروع می کنم به نوشتن
قرار این نبود
وقتی رسیدم بار زده بودی همه چیزت را توی کامیون همیشه سپید


سفر به خیر

یک پک مهکم

به سلامتی

خانم یعنی دوشیزه بانو خط های توی صورتت اتوبان نیست




یک پک دیگر

حالا لب هایت طعم تلخی دارند

و چشمک چشمت پیام خونی انتقال می دهد

نه تو معشوقی خوبی نیستی

آنقدر بزرگی که توی آغوش من جا نمی گیری

دستم توی دستت گم می شود

اصلا از وقتی که پیدایت کردم روسری به سر کردی و داری می روی




حالا روی خط لب هایت هستم

این خط خط ربط تو با خیلی هاست

به یاد خط به خط شدنمان

به یاد آن همه خط بازی می نویسم

تو معشوقی خوبی نیستی

ناخوب من توی آینه ببین

روسری گل دار آبیت دیگر آـبی نیست

گل هایش را بچسب

از من که گذشت

این کودک فریاد میزند

برگرد