رباب Ù…Øب
Øس ØŒ برخاستن ٠هر روزه ست
در Ú©ÙÙ‡ های ترازوت :
« ر» : روايت ٠تا ابد دويدن
« ب » : بالاتر از سر خود سر کشيدن
« ال٠» : اغاز ٠بي کلاه ٠سری که باد بردش
« ب » : بازگشت به نقطه ی ٠اول يعني :
روايت ٠تا ابد دويدن « ر»
خطي نيست ،
معراج ٠گودی ٠کمر است
در قوس دايره
و گم شدن در هزار چهره ی ٠خود
به آخر خط رسيدن نيست
***
مکث های بي اختيار در صورت های نا آشنا. پا به پا مي کني پشت ٠ديوار کسي نيست . تو در خود ايستاده ای و٠سرت از خواب های مخملي تاب برداشته است.
درنگي در خيال Ú©Ø´ مي آيد. لختي در خود مي ماني با تمام ٠سوراخ های خالي زندگي Ùˆ چند کلمه برا ÛŒ Ù†Ùس کشيدن Ùˆ چند Ù†Ùس برای تکرارهای هر روزی : صنعت از نوک ٠انگشت های اشاره ات مي چکد
بي اشاره سياه مي کني.
***
از ريختن ٠بي قواره ی ٠اشکهايت
تا اشراق ٠خنده ی ٠روی ٠لبهايت
يک غبار راه است.
زير غبار پلک هايت آنتي تز ٠ساعت ها شده ای
گاه ٠رÙتن ٠بالای شانه هايت –
صبر ٠شن
بي ساعت.
***
پنجاه و سه سال هر روز نواخت :
من رأس ٠ساعتم
ضلع ٠چپم ديروز
ضلع ٠راستم ديروز
قاعده ام ديروز
من قاعده ی ٠ساعتم :
آغاز و پايان ٠يک نقطه
دوازده / يک / دو / سه / چهار ....
دوازده يک دو سه چهار ....
دوازده ...
ÙŠÚ© ...
پنجاه و سه.
پدر چيزی را هاشور مي زند
روی همه راهها سايه ای Ù…Øتوم مي شود مادر
تو کليدی مي سازي برای غبارهای روی ٠در
در به در به دنبال ٠خودت
از سر تا قوس کمر چکه
دوازده / يک / دو / سه / چهار ....
دوازده يک دو سه چهار ....
دوازده ...
ÙŠÚ© ...
ÙŠÚ© ...
ÙŠÚ© ...
ÙŠÚ© ...
پنجاه و سه.
در Ú©ÙÙ‡ های ترازوت :
« ر» : روايت ٠تا ابد دويدن
« ب » : بالاتر از سر خود سر کشيدن
« ال٠» : اغاز ٠بي کلاه ٠سری که باد بردش
« ب » : بازگشت به نقطه ی ٠اول يعني :
روايت ٠تا ابد دويدن « ر»
خطي نيست ،
معراج ٠گودی ٠کمر است
در قوس دايره
و گم شدن در هزار چهره ی ٠خود
به آخر خط رسيدن نيست
***
مکث های بي اختيار در صورت های نا آشنا. پا به پا مي کني پشت ٠ديوار کسي نيست . تو در خود ايستاده ای و٠سرت از خواب های مخملي تاب برداشته است.
درنگي در خيال Ú©Ø´ مي آيد. لختي در خود مي ماني با تمام ٠سوراخ های خالي زندگي Ùˆ چند کلمه برا ÛŒ Ù†Ùس کشيدن Ùˆ چند Ù†Ùس برای تکرارهای هر روزی : صنعت از نوک ٠انگشت های اشاره ات مي چکد
بي اشاره سياه مي کني.
***
از ريختن ٠بي قواره ی ٠اشکهايت
تا اشراق ٠خنده ی ٠روی ٠لبهايت
يک غبار راه است.
زير غبار پلک هايت آنتي تز ٠ساعت ها شده ای
گاه ٠رÙتن ٠بالای شانه هايت –
صبر ٠شن
بي ساعت.
***
پنجاه و سه سال هر روز نواخت :
من رأس ٠ساعتم
ضلع ٠چپم ديروز
ضلع ٠راستم ديروز
قاعده ام ديروز
من قاعده ی ٠ساعتم :
آغاز و پايان ٠يک نقطه
دوازده / يک / دو / سه / چهار ....
دوازده يک دو سه چهار ....
دوازده ...
ÙŠÚ© ...
پنجاه و سه.
پدر چيزی را هاشور مي زند
روی همه راهها سايه ای Ù…Øتوم مي شود مادر
تو کليدی مي سازي برای غبارهای روی ٠در
در به در به دنبال ٠خودت
از سر تا قوس کمر چکه
دوازده / يک / دو / سه / چهار ....
دوازده يک دو سه چهار ....
دوازده ...
ÙŠÚ© ...
ÙŠÚ© ...
ÙŠÚ© ...
ÙŠÚ© ...
پنجاه و سه.
از دÙتر چاپ نشده « مونولوگ های ر»
رباب Ù…Øب / استکهلم
آوريل دوهزاروهÙت
خودکار کم رنگ نوشت
چند وقت است Ú©Ù‡ شعر هایتان را دقیق تر Ù…ÛŒ خوانم Ùˆ برای دوستانی هم ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ ام به نظر بنده شما یکی از معدود شاعران خانم هستید Ú©Ù‡ از زیر سایه Ùˆ سلطه Ùروغ بدر امده اید Ùˆ شعرتان شخصیت خودش را دارد Ùˆ ایضن هویت Ùˆ ماهیت مخصوصی یاÙته Ú©Ù‡ نام رباب Ù…Øب را دنبال خودش Ù…ÛŒ کشد Ùˆ این برایم بسیار جالب Ùˆ برای یک شاعر Øسن است Ú©Ù‡ شناسنامه شعرش به نام خودش باشد همچنان مشتاق خواندن شعرهایتان هستم
موÙÙ‚ باشید
برزو علی پور