رباب Ù…Øب- Moheb
مرگ صداي ٠پاي Ùسال Ùˆ ٠سايه است
روي ٠سنگ
رباب Ù…Øب
همراه با پرش ٠ناگهاني ٠پلک
سرانگشتي تمام پنجره ها را مي بندد
Ùˆ اين تنها صداي ٠پاي Ù Ùاجعه است
Ú©Ù‡ قصه اي در Øنجره ام تمام مي شود
â–¡
با سايه هاي ٠روي لب هام
Ùقط سالي گذشته است
- خا لي ترين ٠خواب ها يا خيال –
به سنگي پرتاب شده ام
â–¡
وآنگاه
سنگ
نوري ست
از Øنجره ام Ú©Ù‡ بالا مي گيرد
تنها ست -
صداي ٠پاي Ùسال Ùˆ ٠سايه
روي ٠سنگ
وَ من
همراهم با سرانگشتي
که بال پلک را مي بندد
استکهم/ نوزدهم جون دوهزارو شش
Yashar Ahad Sarami نوشت