صدایم کن ارغوان / مهناز بدیهیان
تقدیم به همه ÛŒ انسانهایی Ú©Ù‡ برای Øقوق برابر تلاش Ù…ÛŒ کنند.
صدایم کن ارغوان ، بانو
بانوی ارغوانی
...
صدایم کن ارغوان
صدایم کن ارغوان
ارغوان، گل زیبایم
ارغوان چراغ خانه ام.
بسپار مرا
بدست ساقی مست
به خمر شراب
صدایم کن ارغوان هوشیارم
ارغوان دلخسته
بادام درختم
که از آوازهای تلخ خسته ام ، لبریز
بگذار Ùراموش کنم دردهای انسان را
رنج ارغوان زنده رود* را
مرا بباغ ببر
دامنم پر Ú©Ù† از Ú¯Ù„ ریØان Ùˆ رازقی
دستانم از طراوت نیلوÙر
بوسه ای بزن برشلال گیسویم
با سرخی شراب شانه ام کن
عریانم کن زیر نور ماهتاب ،
از این سنت کهنه ی هزار ساله.
صدایم کن ارغوان ، بانو
بانوی ارغوانی
بگو بدشت، به شب
به چلچراغ آسمان
به مردم قبیله ام،
ارغوان منم.
ارغوان دیوانه
Ú©Ù‡ Ùریاد Ù…ÛŒ زند مدام، زیر ریشه های پوسیده !
...
ارغوان دختر جوانی Ú©Ù‡ تابستان 2009 در اصÙهان توسط بازجویش مورد تجاوز قرار گرÙت Ùˆ دچار جنون شد *
...
شعر و نقاسی از مهناز بدیهیان