ژاله اصÙهانی درگذشت-----علیزاده طوسی
مرا بسوزانید
و خاکسترم را
بر آبهای رهای دریا بر اÙشانید،
نه در برکه،
نه در رود:
که خسته شدم از کرانه های سنگواره
و از مرزهای مسدود.
علیزاده طوسی
ژاله اصÙهانی درگذشت
ژاله اصÙهانی، شاعر نامدار ایرانی، دیروز در بیمارستانی در لندن درگذشت. او با وجود این Ú©Ù‡ بیشتر عمر خود را درمهاجرت گذرانده بود، در ایران به دلیل Ù…Øتوای مبارزه جویانه شعرهایش در میان اÙراد روشنÙکر Ùˆ کسانی Ú©Ù‡ برای آزادی Ùˆ دمکراسی مبارزه کرده اند، نامی آشناست.
ژاله اصÙهانی هشتاد Ùˆ شش سال پیش یعنی در سال Û±Û³Û°Û° شمسی در شهر اصÙهان به دنیا آمد. نخستین مجموعه شعر او با عنوان Ú¯Ù„ های خودرو در سال Û±Û³Û²Û² منتشر شد. در سال Û±Û³Û²Ûµ به اتÙاق همسرش Ú©Ù‡ اÙسر نیروی دریایی بود، از ایران خارج شد Ùˆ به اتØاد جماهیر شوری مهاجرت کرد.
خانم اصÙهانی در سال Û±Û³Û³Û³ در مسکو مدرک دکترا گرÙت. او پس از انقلاب اسلامی به ایران بازگشت ولی پس از مدت کوتاهی دوباره از ایران مهاجرت کرد، ولی این بار به غرب، Ùˆ در لندن مقیم شد.
مجموعه ای از شعرهای او در سال Û±Û³Û´Û´ با عنوان "زنده رود" در مسکو منتشر شد. از ژاله تا به Øال کتابهای اگر هزار قلم داشتم، البرز بی شکست، ای باد شرطه، خروش خاموشی، سرود جنگل، ترنم پرواز، موج در موج Ùˆ شکوه Ø´Ú©Ùتن منتشر شده است. گزیده ای از اشعار او هم با عنوان Migrating Birds (پرندگان مهاجر) به زبان انگلیسی انتشار یاÙته است.
شعر "هزار ساله درختم" با صدای ژاله اصÙهانی
شعر "شاد بودن هنر است" با صدای ژاله اصÙهانی
شعر "پرندگان مهاجر" با صدای ژاله اصÙهانی
ژاله اصÙهانی را بسیاری از صاØبنظران با عنوان "شاعر امید" معرÙÛŒ کرده اند، Ùˆ این در میان عنوانهای دیگری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند مبین جنبه های مختل٠شعر او باشد، عنوان بسیار مناسبی است، زیرا Ú©Ù‡ او Øتی در شعرهایی Ú©Ù‡ از دردمندیهای انسان روزگار خود سخن Ù…ÛŒ گوید، همدردی Ù…ÛŒ کند، اما از درد نمی نالد، Ùˆ Ù…ÛŒ کوشد Ú©Ù‡ برای گلهای به ستم پژمرده باغ بشریت، Ø¢Ùتاب Ùˆ باران باشد، Ùˆ رنگ Ùˆ بوی امید را در آنها زنده کند. ژاله معتقد است Ú©Ù‡:
شاد بودن هنر است
لیک هرگز نپسندیم به خویش،
که چو یک شکلک بی جان، شب و روز،
بی خبر از همه، خندان باشیم.
بی غمی عیب بزرگی ست،
که دور از ما باد!
ژاله شعر خود را Ù…ÛŒ گوید، Ùˆ سبک Ùˆ شیوه کلام او در هر شعر درخور مضمون اوست. با اینکه در Øدود شش دهه، همواره سرودن شعر را دنبال کرده است، هنوز هم وقتی Ú©Ù‡ شعر تازه ای از او Ù…ÛŒ خوانیم، در آن رنگی Ùˆ آهنگی از خستگی اندیشه ای Ùˆ اØساسی نمی بینیم. انگار Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ú˜Ø§Ù„Ù‡ همچنان در شعرش جوان Ùˆ بیدار Ùˆ تازه Ù†Ùس مانده است.
گر به شادی تو، دلهای دگر باشد شاد.
زندگی صØنه یکتای هنرمندی ماست.
هر کسی نغمه خود خواند Ùˆ از صØنه رود.
صØنه پیوسته به جاست.
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.
ژاله اصÙهانی Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ بیشتر عمر خود را در خارج از وطن گذراند، هرگز از غربت ننالید، مخصوصاً از غربت به آن معنایی Ú©Ù‡ بسیاری از شاعران غربت زده ایرانی را در شعرهاشان به نالیدن واداشته است، Ùˆ شاید این از اثرات جهان بینی او بود Ú©Ù‡ در هرجا Ú©Ù‡ زندگی Ù…ÛŒ کرد، خود را اوّل Ùردی از خانواده بزرگ انسان در روی زمین اØساس Ù…ÛŒ کرد Ùˆ بعد خود را به یک سرزمین معین، یعنی وطنش Ú©Ù‡ ایران بود، وابسته Ù…ÛŒ دانست، Ùˆ در این وابستگی بود Ú©Ù‡ در ص٠وطنخواهان واقعی قرار Ù…ÛŒ گرÙت.
Ù…Øمود کیانوش، شاعر، داستان نویس Ùˆ منتقد ادبی Ú©Ù‡ از سال Û±Û¹Û·Ûµ تا به Øال در لندن Ù…ÛŒ زیسته است، در کتابی با عنوان "شعر Ùارسی در غربت" نمونه هایی از شعرهای شاعران ایرانی در غربت را از Øیث اØساس غربت زدگی بررسی Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ù…ÛŒ گوید: "شاعری مثل ژاله اصÙهانی Ú©Ù‡ از آغاز جوانی جبراً در غربت زیسته است، Ùˆ بعد از انقلاب Û±Û¹Û·Û¹ مدتی کوتاه به ایران رÙت، اما نتوانست خود را با تØولات ناساز سازگار کند Ùˆ به غربت بازگشت، دوران دوری از وطن برایش چنان به درازا کشیده است Ú©Ù‡ در شعر "شود آیا" Ù…ÛŒ گوید:
یاد تو
قطره قطره می چکد از چشمم
روی تو
رÙته رÙته Ù…ÛŒ رود از یادم."
او در ادامه سخن خود Ù…ÛŒ گوید: "با اینکه او روی وطن را، چهره طبیعی وطن را، رÙته رÙته Ùراموش کرده است، یاد وطن به صورت "یک آسمان ستاره ابراندود" در آیینه Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ مانده است، Ùˆ اکنون، بعد از یک شکست تاریخی دیگر، با آرزوی دیرین خود Ù…ÛŒ پرسد:
آیا شود Ú©Ù‡ در اÙÙ‚ÛŒ روشن
دیدار تو دوباره کند شادم؟"
به Ú¯Ùته Ù…Øمود کیانوش : این اÙÙ‚ روشن برای او برقراری یک نظام دموکراتیک در کشور است، امّا در این پرسش باور یا اطمینانی آشکار نیست.
بعد Ù…Øمود کیانوش با اشاره به شعر "خطبه زمستانی" نادر نادرپور Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ او "از آن بیم دارد Ú©Ù‡ دیگر روی وطن را نبیند Ùˆ "Øماسه" ای را Ú©Ù‡ "برای کوهسار البرز Ùˆ قلّه اش، دماوند" Ú¯Ùته است، با ناله آرزویی یأس آمیز به پایان Ù…ÛŒ برد:
ای شیر خشمگین
آیا من از دریچه این غربت
بار دگر برآمدن Ø¢Ùتاب را
از گرده Ùراخ تو خواهم دید؟
آیا تو را دوباره توانم دید؟"
در اینجا Ù…Øمود کیانوش در مقایسه نادرپور با ژاله اصÙهانی Ù…ÛŒ گوید: "تÙاوتی Ú©Ù‡ در آرزوی یأس آمیز او Ùˆ ژاله اصÙهانی آشکار است، در جهان بینی آنهاست. نادرپور ناسیونالیست، Ú©Ù‡ هیچ سرزمینی را بهتر از دیار خود نیاÙته است، Ùˆ لوس آنجلس را "جهنّمی به زیبایی بهشت" Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ نه آدمیان، بلکه "آدمی وشان در آن خانه کرده اند"ØŒ Ùقط باز دیدن Ù…Øض برآمدن Ø¢Ùتاب از قلّه دماوند را آرزو Ù…ÛŒ کند، امّا ژاله اصÙهانی Ú©Ù‡ انسانی است با تعهّد Ùˆ عادت به جهان بینی انترناسیونالیستی، آرزویش آن است Ú©Ù‡ وطنش را دیگر بار در "اÙÙ‚ÛŒ روشن" ببیند. اÙÙ‚ روشن یک استعاره کلّی است Ùˆ در آن از Ø¢Ùتاب Ùˆ برآمدنش از قلّه دماوند اشارت نمی رود."
دنیای شعر ژاله اصÙهانی Ø¢Ùاق گسترده ای دارد Ùˆ مضمونهای گوناگون آن تقریباً همه تجربه های Ùکری Ùˆ اØساسی Ùˆ عاطÙÛŒ انسان را در برمی گیرد Ùˆ به همین دلیل مثل خود انسان ماندگار است. به جاست Ú©Ù‡ این یادبود ژاله اصÙهانی را با شعر کوتاهی از او Ú©Ù‡ "نه برکه، نه رود" عنوان دارد Ùˆ باز تعبیر Ùˆ استعاره ای است از جهان بینی انترناسیونالیستی او، به پایان بیاوریم:
مرا بسوزانید
و خاکسترم را
بر آبهای رهای دریا بر اÙشانید،
نه در برکه،
نه در رود:
که خسته شدم از کرانه های سنگواره
و از مرزهای مسدود.
--------
---BBC Farsi