نگاهی به رمان بار هستی نوشته میلان کوندرا- ترانه جوانبختHasti- Javanbakht
نگاهی به رمان بار هستی نوشته میلان کوندرا
ترانه جوانبخت
رمان بار هستی نوسته میلان کوندرا نویسنده Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ù‡Ù„ Ú†Ú© یک رمان ÙلسÙÛŒ ست Ú©Ù‡ کوندرا در آن به موضوع هستی بشر Ù…ÛŒ پردازد. شخصیت های اصلی این رمان عبارتند از: توما یک پزشک Ú©Ù‡ از همسر اول خود جدا شده ترزا Ú©Ù‡ بعدا به همسری توما درمی آید مادر ترزا سابینا دوست توما Ú©Ù‡ نقاش است Ùرانز دوست سابینا Ùˆ کارنین سگی Ú©Ù‡ توما به ترزا Ù…ÛŒ دهد. زمان ها در این رمان غیر خطی پیش Ù…ÛŒ روند به طوری Ú©Ù‡ کوندرا ابتدا درباره آشنایی ترزا Ùˆ توما Ù…ÛŒ نویسد Ùˆ بعد از چند قسمت Ù…Ùصل از داستان Ú©Ù‡ به Ø´Ø±Ø Ù…Ø§Ø¬Ø±Ø§Ù‡Ø§ÛŒ آنها Ù…ÛŒ پردازد داستان را به چگونگی تولد یاÙتن ترزا Ùˆ نیز سالهای سختی Ú©Ù‡ با مادرش برای بزرگ کردن برادرها Ùˆ خواهرهایش گذرانده برمی گرداند. کوندرا Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ طبق عقیده نیچه بازگشت ابدی در تکرار شدن ماجراها Ùˆ اتÙاقات است Ùˆ اگر آنها تکرار نشوند ابدی نخواهند شد. اگر Ú†Ù‡ آشنایی توما با ترزا بر Øسب یک اتÙاق ساده رخ داده است اتÙاقی Ú©Ù‡ اگر همان یک بار پیش نمی آمد چون تکرار نشدنی بود مسلما به آشنایی آن دو منجر نمی شد Ùˆ ارزش این آشنایی به همین اتÙاق مطلق است
بار هستی Ú©Ù‡ در این رمان Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª بار Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒ ست. دو Ù…Ùهوم سبکی Ùˆ سنگینی از اهمیت خاصی برخوردار است Ú©Ù‡ به تضاد ÙلسÙÙ‡ پارمنیدس Ùˆ موسیقی بتهوون مربوط Ù…ÛŒ شود. در Øالی Ú©Ù‡ پارمنیدس تØسین کننده سبکی در زندگی ست موسیقی بتهوون تایید بر اهمیت Ùˆ ارزش سنگینی Ø±ÙˆØ Ø¯Ø§Ø±Ø¯ Ú©Ù‡ یک ضرورت بشری ست. دلهره هایی Ú©Ù‡ ترزا از خیانت های مداوم توما به او دارد سبب ایجاد دلرØÙ…ÛŒ Ùˆ همدلی در توما Ù…ÛŒ شود Ùˆ سنگینی در Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ ایجاد Ù…ÛŒ کند. کوندرا در این رمان Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ سبکی Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø¹Ø« دور شدن بشر از زندگی زمینی Ùˆ جدا شدن او از زمین Ùˆ سنگینی Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ سبب زمینی تر شدن او Ù…ÛŒ شود. تمایل اÙراد بشر به این است Ú©Ù‡ عشق خود را چیزی دارای سنگینی در زندگی ببینند Ú©Ù‡ بدون عشق زندگی ممکن نیست.
بی ÙˆÙایی های توما اضطراب ترزا را تبدیل به رنج های پیاپی در کابوس های شبانه اش Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ با ترس از دست دادن توما درآمیخته است. این کابوس ها سه نوع است: در سری اول کابوس ها ترزا Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ گربه ها به او Øمله Ù…ÛŒ کنند Ùˆ آنها را سمبل زنانی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ توما با آنها رابطه دارد Ùˆ ممکن است او را از ÙˆÛŒ جدا کنند. در کابوس دوم استخری را Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ او همراه با زنها دور تا دور استخر راه Ù…ÛŒ روند Ùˆ توما Ú©Ù‡ در سبدی نشسته Ùˆ صورتش به دلیل کلاهی Ú©Ù‡ به سر دارد دیده نمی شود زن هایی را Ú©Ù‡ خم Ù…ÛŒ شوند ونمی توانند درست راه روند با تÙÙ†Ú¯ Ù…ÛŒ کشد. در کابوس سوم ترزا نعش Ú©Ø´ÛŒ را Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ همراه چند جنازه زن در داخل آن است Ùˆ اجساد زنها به او Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ او هم مثل آنها به زودی خواهد مرد. ترزا از شدت ناراØتی Øاصل از کابوس ها دائم به توما گله Ùˆ شکایت Ù…ÛŒ کند Ùˆ توما دست آخر برای اطمینان خاطر دادن به او با ÙˆÛŒ ازدواج Ù…ÛŒ کند. کابوس های ترزا تقابل تن Ùˆ روان را نشان Ù…ÛŒ دهد Ùˆ عریانی جسم های بی ارزش را از ذهن او به خواننده داستان منتقل Ù…ÛŒ کند. سابینا دیگر شخصیت رمان کوندرا با توما رابطه دارد Ùˆ به دوست خود Ùرانز هم خیانت Ù…ÛŒ کند. او Ú©Ù‡ در چهارده سالگی عاشق یک پسر نوجوان Ù…ÛŒ شود به دلیل ممانعت پدرش از دوستی با آن پسر خیانت به عشق را Ù…ÛŒ آموزد زیرا عشق خیانت شده او با وجود نارضایتی اش از این مورد در خاطرش باقی Ù…ÛŒ ماند. او گریزان از هر قانونمندی در روابط خود با دیگران است. او Øتی Ø±ÙˆØ Ø§ÛŒÙ† خیانت را در ناامید کردن هم وطنان مهاجرش در کشوری دیگر با بی تÙاوتی نسبت به شرایط موجود آنها جواب Ù…ÛŒ دهد Ùˆ در درون خود را مواخذه Ù…ÛŒ کند. او خودش از این رÙتار نسبت به هم وطنانش پریشان است اما این پریشانی را Ù…ÛŒ پذیرد Ùˆ برای آن Ù†Ùس Ù…ÛŒ کشد چون Ù…ÛŒ داند این پریشانی همان خیانت نسبت به عشق در نوجوانی اش است Ú©Ù‡ پدرش به او تØمیل کرد Ùˆ Øالا به آن عادت کرده است. تاثیر جنگ روسیه Ùˆ چکسلواکی در سال 1968 Ùˆ اشغال این کشور توسط روس ها از دیگر مواردی ست Ú©Ù‡ کوندرا به طور عمده در Ùضای ذهنی داستان آن را پرداخته است. مردم Ú†Ú© برای ثبت تجاوز ÙˆØشیانه روس ها به کشورشان از آنها عکس Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ ترزا هم با گرÙتن عکس از سربازان روسی سعی در ثبت وقایع آن سال دارد.
در ادامه داستان کوندرا با نوشتن Ùرهنگ کلمه های نامÙهموم در سه بخش به تÙاوت ذهنی سابینا Ùˆ Ùرانز Ù…ÛŒ پردازد. زن بودن از نظر سابینا اختیاری نیست Ùˆ چون بدون اراده خودش زن خلق شده نه آن را مایه اÙتخار Ù…ÛŒ داند نه باعث شرمندگی Ùˆ عصیان زنانه را نکوهش Ù…ÛŒ کند اگر Ú†Ù‡ آنچه از شخصیت زن در ذهن Ùرانز است مادرش است Ùˆ او روØا به مادرش وابستگی شدید دارد. او به زن بودن مادرش اØترام Ù…ÛŒ گذارد. در دوازده سالگی اش پدرش او Ùˆ مادرش را ترک Ù…ÛŒ کند ولی مادرش با کلمات سنجیده این اتÙاق را از او پنهان Ù…ÛŒ کند. خیانت دومین کلمه ای ست Ú©Ù‡ در ذهن سابینا Ùˆ Ùرانز متÙاوت است. سابینا Ú©Ù‡ به دلیل مخالÙت پدرش از دوستی با عشق دوران نوجوانی اش بازمانده خیانت را عادی Ù…ÛŒ داند اما Ùرانز خیانت را نکوهش Ù…ÛŒ کند Ùˆ با پرداختن به Ù…Ùهوم ÙˆÙاداری سعی در جلب زن جوان برای ماندن با او دارد. علاقه Ùرانز به موسیقی Ùˆ بی علاقگی سابینا به آن از دیگر اختلا٠های Ùکری آنهاست. سابینا زندگی را به معنی دیدن Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ مرزی برای روشنایی وجود دارد Ùˆ در آن سوی این مرز زندگی به پایان Ù…ÛŒ رسد. او تاریکی زمانی Ú©Ù‡ چشمانش بسته است را لایتناهی نمی داند بلکه Ù†ÙÛŒ آنچه دیده Ù…ÛŒ شود Ùˆ راهی برای دوری کردن از دیدن Ù…ÛŒ داند. Ùرانز برعکس سابینا درباره روشنایی واقعیت گراست. او منبع روشنایی را یک لامپ یا یک نوراÙÚ©Ù† Ù…ÛŒ داند. او وقتی چشمان سابینا بسته است این تاریکی را لایتناهی Ù…ÛŒ داند زیرا برایش تاریکی Øد Ùˆ مرز ندارد. از دیگر موارد اختلا٠سلیقه آنها درباره رژه Ùˆ راه پیمایی ست. سابینا از تظاهرات دانشجویی به قدری متنÙر است Ú©Ù‡ برای Ùرار از آن در دستشویی پنهان Ù…ÛŒ شود در Øالی Ú©Ù‡ Ùرانز مشتاقانه در این راه پیمایی ها شرکت Ù…ÛŒ کند. Ùرانز بودن با دیگران در این راه پیمایی ها را واقعی Ù…ÛŒ داند Ùˆ سر Ùˆ کله زدن با کتاب هایش در کتابخانه ها را غیر واقعی Ù…ÛŒ پندارد در Øالی Ú©Ù‡ زندگی واقعی او در مطالعه بی وقÙÙ‡ Ù…ÛŒ گذرد. درباره زیبایی نیویورک نیز آنها اختلا٠نظر دارند. Ùرانز زیبایی نیویورک را Ú©Ù‡ از تجمع ساختمان های نازیبا به وجود آمده غیر ارادی Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ زادگاهش سوییس را به یادش Ù…ÛŒ آورد. نیویورک برای Ùرانز دورنمایی از اروپاست اما سابینا این زیبایی را تصادÙÛŒ Ù…ÛŒ داند درست مثل تابلوهایی Ú©Ù‡ نقاشی Ù…ÛŒ کند Ùˆ به طور تصادÙÛŒ Ùˆ اتÙاقی رنگ روی تابلوها Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ زیبایی خاصی به آنها Ù…ÛŒ دهد. درباره وطن سابینا نیز آنها نظرات متÙاوتی دارند. Ùرانز کشور Ú†Ú© را Ú©Ù‡ زیر یوغ روسها در آمده کشوری سØرآمیز Ù…ÛŒ داند Ùˆ برایش آنچه سابینا از مواجه شدن با مرگ برای دÙاع از وطن تعری٠می کند شکوه سرنوشت بشر را تایید Ù…ÛŒ کند اما برای سابینا هیچ چیزی در این Ùاجعه زیبا Ùˆ باشکوه نیست. برای او این تجاوز ÙˆØشیانه به خاک کشورش غیرقابل تØمل است Ùˆ تنها کلمه اÙسانه ای Ú©Ù‡ در ذهنش Ù…ÛŒ چرخد کلمه گورستان است. برای سابینا دور شدن از ناراØتی اشغال وطنش توسط روسها Ùقط با رÙتن به گورستان های خارج از شهر Ú©Ù‡ با گلها تزیین شده Ùˆ شبها شمع در آنها روشن بود Ùˆ زیبایی خاصی داشت ممکن بود. این شادی به گورستان این نمود را Ù…ÛŒ داد Ú©Ù‡ مرده ها مثل کودکان به رقص آمده اند. او آن گورستان ها را زیبا Ù…ÛŒ یاÙت درØالی Ú©Ù‡ برای Ùرانز گورستان Ùقط جایی آکنده از استخوان Ùˆ سنگ بود. در ادامه داستان تناسب قدرت بین زن Ùرانز Ùˆ سابینا در مجلس مهمانی عصرانه Ú©Ù‡ ترتیب داده بودند مشخص Ù…ÛŒ شود. زن Ùرانز با صراØت مدالی Ú©Ù‡ سابینا خودش ساخته Ùˆ به گردن آویخته زشت Ù…ÛŒ داند Ùˆ این را با صدای بلند بین مدعوین Ù…ÛŒ گوید تا همه دریابند Ú©Ù‡ او از سابینا قدرتمند تر است Ùˆ اجازه اظهار نظر در هر موردی را دارد. در بخش پایانی Ùرهنگ کلمه های نامÙهوم نویسنده به وص٠کلیسای جامع آمستردام Ù…ÛŒ پردازد Ùˆ از نمای درونی آن Ú©Ù‡ معماری گوتیک دارد Ù…ÛŒ نویسد. سابینا Ùˆ Ùرانز داخل این کلیسا هستند. زیبایی کلیسا برای سابینا مثل جهان Ùراموش شده است Ú©Ù‡ ستمگران آن را به خطا از یاد برده اند. برای Ùرانز زیبایی کلیسا با جاروی جادویی هرکول Ú©Ù‡ آن را روÙته هماهنگی دارد Ùˆ به او این امکان را Ù…ÛŒ دهد تا Ú©Ù†Ùرانس ها Ú¯Ùتگوها زندگی با زنش Ùˆ همه سخنان بی Ùایده را از زندگیش پاک کند. نیروی بدنی Ùرانز دیگر موردی ست Ú©Ù‡ کوندرا به آن پرداخته است. سابینا قدرت بازوهای Ùرانز را تØسین Ù…ÛŒ کند اما از این Ú©Ù‡ Ùرانز برخلا٠توما مردی نیست Ú©Ù‡ به او دستور دهد اØساس راØتی Ù…ÛŒ کند اگر Ú†Ù‡ قدرت نمایی توما را شرط عشق Ù…ÛŒ داند. برای سابینا در Øقیقت زیستن امکان ندارد زیرا به منزله راست Ú¯Ùتن است Ùˆ آدمی چون با دیگران است نمی تواند راست بگوید اما برای Ùرانز در Øقیقت زیستن به معنای از بین بردن مرز بین زندگی خصوصی Ùˆ عمومی ست. او از زنش جدا Ù…ÛŒ شود تا با سابینا زندگی کند اما پس از یک سÙر دو روزه به رم سابینا بدون اطلاع دادن به Ùرانز از منزلش اسباب Ú©Ø´ÛŒ Ù…ÛŒ کند Ùˆ Øتی نشانی جدیدش را به ÙˆÛŒ نمی دهد.
سابینا Ú©Ù‡ پس از جدایی از Ùرانز در پاریس اقامت دارد از پسر توما Ùˆ ترزا نامه ای دریاÙت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ خبر مرگ آنها را به او Ù…ÛŒ دهد. آنها در Øادثه سقوط کامیون در دره مرده اند. این خبر او را سخت متاثر Ù…ÛŒ کند. او به گورستان مون پارناس Ù…ÛŒ رود تا قدری روØØ´ آرام گیرد Ùˆ در مراسم به خاک سپاری یک مرده شرکت Ù…ÛŒ کند Ùˆ سنگ قبری Ú©Ù‡ روی تابوت Ù…ÛŒ گذارند گورستانی Ú©Ù‡ پدرش در آن دÙÙ† شده را به یادش Ù…ÛŒ آورد Ùˆ نیز به یاد Ú¯Ùتگویش درباره گورستان با Ùرانز Ù…ÛŒ اÙتد. او Ùضای روØانی Ùˆ جذاب گورستان را تØسین Ù…ÛŒ کند در Øالی Ú©Ù‡ Ùرانز گورستان را Ùقط مکانی پر از استخوان مرده ها Ùˆ سنگ ها Ù…ÛŒ داند Ùˆ آن روز Ú©Ù‡ این Ú¯Ùتگو بین آنها رخ Ù…ÛŒ دهد به اختلا٠Ùکری اش با Ùرانز Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ برد اما Øالا Ú©Ù‡ از او جدا شده Ùˆ دیگر در زندگی اش نیست میل دارد در کنار Ùرانز باشد Ùˆ پشیمان است Ú©Ù‡ چرا سر این موضوع انقدر به او سخت گرÙته است. سابینا از خلاء ناشی از جدایی از Ùرانز اØساس تلخی Ù…ÛŒ کند زیرا این خلاء نشانه هد٠و غایت خیانت هایی ست Ú©Ù‡ در زندگی اش به تکرار مرتکب شده است. این در واقع اØساس سبکی زندگی ست Ú©Ù‡ برایش خوشایند نیست. Ùرانز بعد از جدایی از سابینا با یکی از دانشجویانش رابطه برقرار Ù…ÛŒ کند Ùˆ از این دختر جوان عینکی Ù…ÛŒ خواهد Ú©Ù‡ برای ادامه زندگی با ÙˆÛŒ بماند.
شخصیت مادر ترزا طوری در دخترش اثر دارد Ú©Ù‡ ÙˆÛŒ Øتی وقتی جلوی آینه است مادرش را در آینه Ù…ÛŒ بیند Ùˆ به جستجوی Ø±ÙˆØ Ø®ÙˆØ¯ Ù…ÛŒ گردد تا از جسمش Ú©Ù‡ به مادرش شبیه است خلاص شود زیرا مادرش عریانی را دوست دارد Ùˆ معتقد است Ú©Ù‡ نباید آنچه به جسم تعلق دارد از خود Ù…Øروم کرد. ترزا از بی ÙˆÙایی های توما به تنگ Ù…ÛŒ آید. یک شب بوی زنی را از موهای توما Øس Ù…ÛŒ کند Ùˆ درمی یابد Ú©Ù‡ باز توما به او خیانت کرده است. ترزا Ú©Ù‡ دیگر کارش در عکاس خانه را به دلیل یک Ù‡Ùته گرÙتن عکس از سربازان روسی در هنگام اشغال کشورش از دست داده است در یک بار به عنوان پیشخدمت کار Ù…ÛŒ کند. وقتی به توما Ù…ÛŒ Ùهماند Ú©Ù‡ از بی ÙˆÙایی هایش به ستوه آمده توما به او پیشنهاد رÙتن به بالای تپه ای Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ مرگ در انتظارش است. ترزا Øر٠او را گوش Ù…ÛŒ کند Ùˆ بالای تپه به مردانی برخورد Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ اÙراد داوطلب را با اسلØÙ‡ پای درختان Ù…ÛŒ کشند. ترزا در آخرین دقیقه به مردی Ú©Ù‡ دستش را برای بردن پای درخت گرÙته Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ از مردن منصر٠شده Ùˆ مرد او را رها Ù…ÛŒ کند. ترزا Ú©Ù‡ اسیر Ø±ÙˆØ Ù†Ø§Ø±Ø§Ø¶ÛŒ اش از توماست دوباره به خانه برمی گردد. او در باری Ú©Ù‡ کار Ù…ÛŒ کند با یک مهندس آشنا Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ او را به خانه اش دعوت Ù…ÛŒ کند اما اصلا به Ùکر خیانت به توما نیست Ùˆ عشق آنها با ÙˆÙاداری یک طرÙÙ‡ ترزا ادامه Ù…ÛŒ یابد.
کوندرا در این رمان از کمونیست های Ú†Ú© انتقاد Ù…ÛŒ کند Ùˆ معتقد است Ú©Ù‡ چون آنان باعث بدبختی مردم Ú†Ú© شده اند بهتر است مثل ادیپ خود را نابینا کنند. ادیپ ندانسته پدرش را به قتل Ù…ÛŒ رساند Ùˆ با مادر خود همبستر Ù…ÛŒ شود ولی وقتی Ù¾ÛŒ به اشتباه خود Ù…ÛŒ برد با وجود آن Ú©Ù‡ ندانسته مرتکب این دو اشتباه شد اما خودش را تبرئه نکرد Ùˆ برای مجازات خودش را نابینا کرد Ùˆ از شهر خود رÙت. توما شخصیت اصلی رمان با انتقاد از کمونیست های Ú†Ú© متنی را در یک مجله منتشر Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ موجب برکنار شدنش از شغل پزشکی Ù…ÛŒ شود Ùˆ مجبور به انتخاب شغل شیشه پاک Ú©Ù†ÛŒ برای مغازه ها Ù…ÛŒ شود.
کوندرا موسیقی بتهوون Ùˆ تÙکر پارمنیدس را در بخشی دیگر از رمان با هم مقایسه Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ù…ÛŒ نویسد Ú©Ù‡ بتهوون عبارت â€Ø¶Ø±ÙˆØ±ÛŒ است“ را Ú©Ù‡ معنای جدیت تصمیم گیری را نشان Ù…ÛŒ دهد در موسیقی اش به صورت کوارتت جدی در آورده Ùˆ درواقع سبکی را به سنگینی تبدیل کرده است. این تبدیل به نظر پارمنیدس تبدیل مثبت به منÙÛŒ ست. علاقه توما به پزشکی یک ضرورت درونی ست. جراØÛŒ برای او Ùراسوی â€Ø¶Ø±ÙˆØ±ÛŒ است“ Ù…ÛŒ باشد یعنی یک تعهد اجباری Ùˆ سنگین است. پسر توما Ùˆ یک روزنامه نگار از توما خواستند Ú©Ù‡ بیانیه ای برای دÙاع از زندانیان سیاسی امضاء کند اما او از این کار سر باز Ù…ÛŒ زند. کوندرا نگارش رمان را اعتراÙات نویسنده نمی داند بلکه جست Ùˆ جو Ùˆ کاوش زندگی بشری Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ در دام جهان گرÙتار است. از نظر کوندرا تاریخ کشور Ú†Ú© Ùˆ نیز تاریخ اروپا تکرار نمی شود بنابراین سبک است مثل گرد Ùˆ غبار Ú©Ù‡ در هوا ناپدید Ù…ÛŒ شود.
در ادامه داستان ترزا باز هم کابوس Ù…ÛŒ بیند Ùˆ خودش را در قبری Ù…ÛŒ بیند Ùˆ توما از دیدن چهره زشت Ùˆ رقت انگیز او Ú©Ù‡ در قبر منتظر توما بوده Ùˆ یک ماه نخوابیده مایوس Ù…ÛŒ شود. ترزا به توما پیشنهاد Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از زندگی شهری دل بکنند Ùˆ برای ادامه زندگی به روستا بروند. توما قبول Ù…ÛŒ کند Ùˆ آنها پس از مستقر شدن در یک دهکده به زندگی جدید خود عادت Ù…ÛŒ کنند. توما با کامیون کشاورزان را به مزارع Ù…ÛŒ برد Ùˆ وسایل آنها را جابه جا Ù…ÛŒ کند Ùˆ ترزا گاوها را به چرا Ù…ÛŒ برد. کوندرا از پسر استالین Ù…ÛŒ نویسد Ú©Ù‡ در جنگ جهانی دوم توسط آلمانها اسیر شده Ùˆ چون به دلیل آلودگی توالت مورد سرزنش Ùرمانده اردوگاه قرار Ù…ÛŒ گیرد این تØقیر را تØمل نمی کند Ùˆ با پرتاب خود روی سیم های خاردار جان Ù…ÛŒ دهد. علت این تاب نیاوردن در برابر تØقیر این است Ú©Ù‡ عذاب ابدی Ùˆ شرایط ممتاز Ùردی یکسان شد Ùˆ هستی ابعاد خود را از دست داد Ùˆ سبک شد وچون این سبکی برای پسر استالین قابل تØمل نیست خودکشی Ù…ÛŒ کند. رویاهای ترزا پرده ای ست Ú©Ù‡ مرگ را از نظر Ù…ÛŒ پوشاند مثل نقاشی های سابینا Ú©Ù‡ در جلو دروغ قابل Ùهم Ùˆ در زمینه عقب Øقیقت غیر قابل درک است. سابینا بعد از جدایی از Ùرانز نزد یک زوج مسن زندگی Ù…ÛŒ کند. او در اصطبل قدیمی آنها Ú©Ù‡ تبدیل به کارگاه نقاشی کرده اند به کشیدن تابلوهایش ادامه Ù…ÛŒ دهد. کوندرا آدمها را برØسب نوع نیازی Ú©Ù‡ به نگاه دیگران دارند به چهار گروه تقسیم Ù…ÛŒ کند. گروه اول نیاز به نگاه عموم دارند. گروه دوم اØتیاج به توجه تعداد زبادی از آشنایان خود دارند. دسته سوم کسانی هستند Ú©Ù‡ اØتیاج به پرتو چشمان یار دلخواه خود دارند. گروه آخر به نگاه موجودات خیالی نیازمندند. کوندرا شخصیت های رمان خود را در این چهار گروه جا Ù…ÛŒ دهد. Ùرانز با گروهی از روشنÙکران برای راه پیمایی جهت نشان دادن مخالÙت خود با اشغال کامبوج توسط ویتنامی ها به کامبوج Ù…ÛŒ رود. راه پیمایی این گروه کنار مرز با سکوتی Ú©Ù‡ آنجا برقرار است بی نتیجه Ù…ÛŒ ماند Ùˆ آنها ناکام برای برگشت سوار اتوبوس Ù…ÛŒ شوند. Ùرانز با Ùکر سابینا به این سÙر رÙته بود اما در پایان سÙر با Ùکر دانشجوی جوانش برمی گردد. برای او واقعیت نهایی Ùراتر از رویای اولیه است. در پایان داستان سگ توما Ùˆ ترزا Ù…ÛŒ میرد Ùˆ کوندرا Ù…ÛŒ نویسد Ú©Ù‡ تکرار خوشبختی ست Ùˆ چون زندگی بشر بدون تکرار است پس بشر خوشبخت نیست.
رمان بار هستی شامل Ù…Ùاهیم ÙلسÙÛŒ عمیقی ست Ú©Ù‡ کوندرا با دقت Ùˆ ظراÙت در شخصیت های داستان به آنها پرداخته است. مقایسه سنگینی Ùˆ سبکی در بخش های مختل٠داستان نشان دهنده اهمیتی ست Ú©Ù‡ ÙˆÛŒ به این Ù…Ùاهیم داده است. برداشت روانشناختی نویسنده از هر یک از شخصیت های داستان در این مقایسه ها نمود Ù…ÛŒ یابد. در واقع بررسی زندگی شخصیت های این داستان بدون این Ù…Ùاهیم امکان ندارد Ùˆ این Ùرق اصلی این رمان را با آثار ادبی دیگر نویسندگان جهان به خوبی نشان Ù…ÛŒ دهد.
کوندرا در این رمان ذهنیت مردم Ú†Ú© Ùˆ Ùرهنگ آنها را به خوبی نشان داده است. میهن پرستی Ú†Ú© ها در جنگ با روسیه به خوبی بیان شده Ùˆ خواننده Øین خواندن این رمان در جریان وقایع این جنگ قرار Ù…ÛŒ گیرد.
رویاهای ترزا همگی تعبیرهای ÙلسÙÛŒ دارند Ùˆ کوندرا از این رویاها برای پرداختن به شخصیت ترزا Ùˆ نیز منعکس کردن عکس العمل های توما بهره برده است. ترزا Ú©Ù‡ از بی ÙˆÙایی های توما در رنج دائمی ست کابوس هایش را برای او تعری٠می کند Ùˆ توما به جای پشیمان شدن از رÙتارش به بی ÙˆÙایی هایش ادامه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ Øتی به ترزا مردن را پیشنهاد Ù…ÛŒ کند تا از دست او خلاص شود. این مورد وابستگی روØÛŒ ترزا به توما Ùˆ استقلال Ùکری توما از بودن با ترزا را نشان Ù…ÛŒ دهد.
علاوه بر شخصیت های داستان مکان های داستان هم معنای خاصی در خود دارند. گورستان برای سابینا جایی برای دور شدن از ناراØتی اشغال وطنش است Ùˆ کلیسا را مکانی جذاب Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ در ØÚ©Ù… جهان گمشده است.
بین شخصیت های داستان سابینا از همه آزادانه تر Ù…ÛŒ اندیشد Ùˆ عمل Ù…ÛŒ کند. او در قید هیچ رابطه ای نیست Ùˆ از Ùرانزهمانند مردان دیگری Ú©Ù‡ قبلا در زندگی اش بوده اند به راØتی جدا Ù…ÛŒ شود. برای سابینا سیر Ùˆ سیاØت در دنیای نقاشی همه زندگی ست Ùˆ او در غم تشکیل خانواده نیست. توما با وجود آن Ú©Ù‡ در رابطه با زن ها آزادی عمل دارد Ùˆ ترزا را مانعی برای روابط خود با دیگر زن ها نمی داند اما تا پایان عمر به زندگی با ترزا ادامه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ شخصیت توما کمتر از سابینا آزادی عمل را نشان Ù…ÛŒ دهد. در این میان Ùرانز مردی ست Ú©Ù‡ در ایده های ØµÙ„Ø Ùˆ نوعدوستی Ù†Ùس Ù…ÛŒ کشد Ùˆ رابطه اش با سابینا او را از دنیای کتاب قدری بیرون آورده است.
رمان بار هستی از پیوند خوردن شخصیت ها با Ù…Ùاهیم ÙلسÙÛŒ Ú©Ù‡ در آنها درونی شده تصویری زیبا Ùˆ عمیق از هستی بشر را نشان Ù…ÛŒ دهد Ùˆ این تصویر در خلال جنگ روسیه با Ú†Ú© Ùˆ مشکلاتی Ú©Ù‡ شخصیت های داستان گرÙتار آنها Ù…ÛŒ شوند به ذهن خواننده منتقل Ù…ÛŒ شود.
کوندرا زمان رمان را از Øالت خطی در آورده Ùˆ پس از اعلام خبر مرگ توما Ùˆ ترزا توسط پسرشان به سابینا مجددا زندگی توما Ùˆ ترزا قبل از مرگشان را به تصویر کشیده اما این بار زندگی آن دو در روستا Ù…ÛŒ گذرد. اگر Ú†Ù‡ رمان بار هستی از Ù…Ùاهیم ÙلسÙÛŒ برخوردار است اما سبک نگارش رمان پیچیده نیست Ùˆ زمان Øوادث Ùˆ شخصیت های داستان باعث پیچیده شدن Ù…Øتوای آن نشده است.
Øیدر ذبیØÛŒ نوشت
ÙلسÙÙ‡ زندگی چیست؟
نتیجه میلیون ها سال تاریخ چه بوده است؟